الزامات و نیازهای تأمین بودجه
به منظور تأمین بودجه مورد نیاز خود میبایست موارد ذیل را برای سرمایهگذار روشن کنیم:
- چه مقدار
- برای چه کاری
- نحوه بازگشت
- مدت
- سود
اما چگونه درخواست خود را مطرح کنیم؟
- درخواست بهتر است پلکانی مطرح شود. (مناسب برای مبالغ بالا)
- موارد مصرف ریز ولی کلی: بهتر آن است که تجهیزات مورد نیاز خود را با ذکر مبلغ کلی آنها اعلام کنیم. به عنوان مثال اگر تجهیزات آزمایشگاهی مورد نیاز ما است، دلیلی ندارد نام و تعداد تک به تک آنها را ذکر کنیم بلکه ذکر ارزش کلی آنها کفایت میکند.
- تعیین دوره در نحوه بازگشت: نحوه بازگشت وجه به دو صورت میباشد:
-
-
- تدریجی: که در یک بازه مشخص بخشی از سرمایه بازگردانده میشود.
- دفعی: تمام سرمایه به یکباره بازگردانده میشود و خیلی معمول نیست.
- ذکر بودجه آینده: نکتهای که باید رعایت بشود این است که ما مبلغ بودجه مورد نیاز خود را که در ابتدا به سرمایهگذار اعلام میکنیم باید همراه با زمان مشخص آن باشد. به عنوان مثال اگر ما ۳ میلیارد تومان بودجه مورد نظرمان است باید زمان صرف هر میزان از بودجه در مراحل مختلف را ذکر کنیم. یعنی در ابتدای کار مبلغ مورد نیاز کسب و کار ما ۱ میلیارد تومان است و در شش ماههی دوم ۲ میلیارد تومان خواهد بود.
- مقایسه سود با بنگاههای اقتصادی دیگر: در این بخش ما باید میزان سود حاصل از فعالیت کسب و کارمان را در ازای هزینهای که سرمایهگذار انجام میدهد در مقایسه با سودی که با همان میزان سرمایهگذاری از بنگاههای اقتصادی دیگر نظیر بانکها، بورس و … نصیبش میشود را بیان کنیم. این موضوع باعث میشود تا سرمایهگذار با اطمینان خاطر بیشتری روی طرح ما سرمایهگذاری بکند.
بررسیهای مالی طرح
این بخش نیاز به آگاهی از دانش حسابداری دارد و اگر خودمان توانایی تدوین آن را نداریم بهتر است از یک متخصص در حوزه حسابداری کمک بگیریم. این بخش بیشتر مناسب کسب و کارهایی میباشد که مدتی از ایجاد آنها میگذرد و به دنبال جذب سرمایه برای مرحلههای بعدی تولید خود میباشند.
نکاتی که در نگارش این بخش باید توجه کرد عبارتند از :
- ننوشتن این بخش بهتر از بد نوشتن آن است.
- کاربرد بیشتر برای کسب و کارها
- صورت سود و زیان تحلیل سرمایه در گردش
روش محاسبه سود
سود ناخالص = بهای تمام شده کالای فروش رفته – فروش محصولات و خدمات
سود قبل کسر مالیات = هزینههای عملیاتی – سود ناخالص
سود خالص = مالیات و سایر کسورات – سود قبل کسر مالیات
بخش خلاصه مدیریتی
این بخش که در ابتدای بیزینس پلن قرار میگیرد باید شامل خلاصهای از تمام بخشهای بیزینس پلن باشد. قسمتهای اصلی و مهم خلاصه مدیریتی عبارتند از:
- توصیف شرکت
- بیانیه مأموریت
- مدیریت شرکت
- بازار و مشتریان
- بازاریابی و فروش
- رقبای شرکت
- برنامههای عملیاتی شرکت
- پیشبینی و برنامههای مالی طرح
در پایان این بخش باید حتماً قید کنیم که کسب و کار ما با توجه به آنچه که در خلاصه مدیریتی مطرح شد، موفق خواهد بود.
در نگارش این بخش باید به نکات زیر توجه کنیم:
- نباید بیشتر از ۳ صفحه باشد.
- متناسب با مخاطب نوشته شود. (یعنی اگر سرمایهگذار ما هدف خاصی را در نظر دارد، خلاصه مدیریتی را به گونهای بنویسیم که آن هدف یا ویژگی مورد انتظار سرمایهگذار نمود بیشتری داشته باشد)
- برای هرکدام حداقل سه جمله بنویسید.
- در صورت عدم توانایی در خلاصه کردن، همان متن بیزینس پلن را خلاصه کنیم اما بهتر آن است که خلاصه ما با ادبیات جدید و به گونهای باشد که تمام مطالب ذکر شده در بیزینس پلن را در چند جمله گردآوری کند.
- سلیس و روان باشد.
- قوی و مثبت باشد.
- به جای استفاده از عبارت “ممکن است، شاید، احتمالاً و …” بهتر است بگوییم “میشود”.
شرح توصیفی
در این قسمت به ماهیت کسب و کار و روش انجام آن اشاره میکنیم که شامل دو بخش است:
- چشمانداز (چه میخواهید بشوید)
- بیانیه مأموریت: اگر طرف سرمایهگذار ما ارگان دولتی باشد، نوشتن بیانیه مأموریت ضروری است اما اگر یک شرکت خصوصی و یا شخصی باشد نوشتن این بیانیه اختیاری است.
در نوشتن این بیانیه باید نکات ذیل را رعایت کنیم:
- نیازی که برطرف میکنید.
- چگونگی رفع نیاز (محصول خروجی)
- بهرهبرداران و استفادهکنندگان از خروجی سازمان (مشتریان)
- چگونگی ایجاد محصول مورد نیاز بهرهبرداران
- مزیت رقابتی (چیزی که شما را از رقبا متمایز میکند)
قیمتگذاری
اهداف قیمتگذاری عبارتند از:
- پوشش همه هزینهها
- تضمین سودآوری
- رقابتی بودن
- اختصاص سهمی از بازار به محصول
- ایجاد یک تصویر با کیفیت از محصول
- دلسرد کردن رقبا از ورود به بازار
- پایداری قیمت در طول زمان
ما باید متناسب با هدف یا اهداف مورد نظر خود استراتژی قیمتگذاری مناسب را انتخاب کنیم و این استراتژی را روی قیمتگذاری محصول خود پیاده کنیم.
عوامل مهم در تعیین قیمت
- آیا منحصر به فرد است؟
- مشتریان تمایل دارند تا چه میزان بابت محصول بپردازند؟
- مشتریان چقدر از قیمتها اطلاع دارند.
- آیا آسان کپی میشود؟
- تقاضای محصول چقدر است؟
- واکنش رقبا نسبت به این قیمت چیست؟
- حمایت شده است؟ (دارای حق امتیاز و علامت تجاری)
- عادات و انگیزههای خرید مشتریان
- چه کالاهای جانشینی در دسترس مشتریان است؟
- محصول مد و زودگذر است؟
- مشتریان برای خرید جستجو میکنند تا ارزانترین و مناسبترین را بخرند.
استراتژیهای قیمتگذاری
- استراتژی قیمتگذاری رقابتی: اگر محصول ما در بازار رقیب داشته باشد از این استراتژی استفاده میکنیم. این استراتژی مناسب کسب و کارهایی است که شناخته شدهاند. برای مثال محصول ما که در بازار شناخته شده است با قیمت اندکی پایینتر نسبت به رقبا عرضه میشود تا علاوه بر حفظ سود شرکت خود از مشتریهای رقیب نیز بکاهیم.
- استراتژی نزول روی منحنی تقاضا: شرکت تازه تأسیس ابتدا با قیمت بالا عرضه میکند و با پیشرفت تکنولوژی هزینه را سریعاً پایین میآورد.
- استراتژی قیمتگذاری گزاف: اگر تنها تولیدکننده محصول هستید میتوانید قیمت بالایی روی محصول بگذارید.
- استراتژی نفوذ: این استراتژی مناسب کسب و کارهای نوپا میباشد. زمانی که شرکت ما وارد بازار میشود و درصورتیکه رقبای ما بزرگ و جدی باشند، جهت جذب مشتری در بازار رقابتی قیمت را پایینتر از حد معمول تعیین میکنیم.
- استراتژی قیمتگذاری شأندهنده: مصرفکننده قادر به تشخیص کیفیت نیست و کیفیت را از قیمت تشخیص میدهد. سه شرط دارد:
-
-
-
- شرط اول: جمعآوری اطلاعات قیمتی برای مشتری آسانتر از جمعآوری اطلاعات کیفیتی باشد.
- شرط دوم: اهمیت کیفیت بالا به حدی باشد که مشتری حاضر به خریدن یک محصول گرانتر بدون اطمینان از کیفیت بالاتر باشد.
- شرط سوم: باید یک گروه بزرگ از مشتریان آگاه از کالا وجود داشته باشند که برای محصول با کیفیت بالاتر حاضر به صرف هزینه بیشتر باشند.